
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۱۸
۱
حاشا که خلق کار برای خدا کنند
تعظیم مصحف از پی مهر طلا کنند
۲
این جامه حریر که مخصوص کعبه است
پوشند اگر به دیر به او اقتدا کنند
۳
شکر به کام زاغ فشانند بی دریغ
در استخوان مضایقه هابا هما کنند
۴
چون اژدها کلید در گنج گوهرند
وز بهر نیم حبه جدل با گدا کنند
۵
گردند گرد دفتر اعمال خویشتن
هر طاعتی که نیست ریایی قضاکنند
۶
هر جا که بگذرد سخن از سوزن مسیح
خود را به زور جاذبه آهن ربا کنند
۷
مصحف به زیر پای گذارند از غرور
دستار عقل از سر جبریل وا کنند
۸
دنبال زردرویی حرص اوفتاده اند
چون برگ کاه پیروی کهربا کنند
۹
بر هر طرف که روی نهند این سیه دلان
در آبروی ریخته خود شنا کنند
۱۰
شرم وحیا چو لازمه چشم روشن است
این کورباطنان ز چه شرم وحیا کنند
۱۱
صائب بگیر گوشه عزلت که اهل دل
این درد را به گوشه نشینی دوا کنند
تصاویر و صوت


نظرات