
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۲۲
۱
روزی که زخم کاهکشان را رفوکنند
بر روی چاک سینه ما در فروکنند
۲
آنان که آستین به دو عالم فشانده اند
بالین ز دست کوته خود چون سبو کنند
۳
دردی کشان ز آینه خشت دیده اند
رازی که در حقیقت آن گفتگو کنند
۴
از دل غبار غم به گریستن نمی رود
این خانه را به سیل مگر رفت ورو کنند
۵
دایم به عزتند کسانی که چون گهر
از چشمه سار آب رخ خود وضو کنند
۶
گوهر فروز عقده تبخال می شود
آبی که قطره قطره به حلق سبو کنند
۷
آتش سزای دیده بی شرم ما نداد
ما را مگر به نامه ما روبرو کنند
۸
صائب گهر به چشم صدف مردمک شود
در بحر اگر گلیم مرا شستشو کنند
تصاویر و صوت

نظرات