
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۳۲
۱
چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند
پایم به گل فرو شده از برشکال هند
۲
چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود
آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند
۳
ای خاک سرمه خیز به فریاد من برس
شد سرمه استخوان من از خاکمال هند
۴
بوی ستاره سوختگی بر مشام خورد
روزی که دود کرد به مغزم خیال هند
۵
سرمایه قناعت من لخت دل بس است
چشم طمع سیاه نسازم به مال هند
۶
روزی که من برون روم از هند برشکال
با صدهزار چشم بگرید به خال هند
۷
صائب به غیر خامه شکرفشان تو
امروز کیست طوطی شکر مقال هند
تصاویر و صوت



نظرات
پویان شهیدی