صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۲۳۲

۱

چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند

پایم به گل فرو شده از برشکال هند

۲

چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود

آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند

۳

ای خاک سرمه خیز به فریاد من برس

شد سرمه استخوان من از خاکمال هند

۴

بوی ستاره سوختگی بر مشام خورد

روزی که دود کرد به مغزم خیال هند

۵

سرمایه قناعت من لخت دل بس است

چشم طمع سیاه نسازم به مال هند

۶

روزی که من برون روم از هند برشکال

با صدهزار چشم بگرید به خال هند

۷

صائب به غیر خامه شکرفشان تو

امروز کیست طوطی شکر مقال هند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۷۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۸۴
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۵۸۰

نظرات

user_image
پویان شهیدی
۱۳۹۳/۰۶/۱۳ - ۱۵:۳۶:۵۵
آنچه در مصراع دوم به صورت «بر شکال» نوشته شده، در واقع واژۀ «بَرْشْکال» است. برشکال یا بَرَسات به معنی «فصل بارانی هندوستان» است که از سانسکریت گرفته شده است. (رجوع کنید به لغتنامۀ دهخدا، ذیل واژۀ «برسات»)