صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۲۴۱

۱

غیر از دل دو نیم که خندان چوپسته بود

بر هر دری که روی نهادیم بسته بود

۲

قسمت نگر که طوطی بی طالع مرا

روی سخن به آینه زنگ بسته بود

۳

قحط سخن نداشت مرا از سخن خموش

این رشته از گرانی گوهر گسسته بود

۴

بخت سیاه پرده چشم حسود شد

این جغد در خرابه ماپی خجسته بود

۵

دلها از آن مسخر من شد که همچو زلف

پرواز من همیشه به بال شکسته بود

۶

دیوار شد میان من وآتش جحیم

گرد خجالتی که به رویم نشسته بود

۷

روزی که بود دل ز کمر بستگان تو

از کهکشان سپهر میان رانبسته بود

۸

صائب نباخت لنگر صبر از جفای چرخ

چون کوه زیر تیغ به تمکین نشسته بود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۸۰

نظرات