
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۴۴
۱
هر کس که در نماز به روی و ریا رود
بر پشت بام کعبه به کسب هوا رود
۲
بر عشق رهروی که کند عقل اختیار
از خضر بگسلد ز پی نقش پا رود
۳
تا باز می کنند نظر بسته می شود
از هر دری که اهل طلب بینوا رود
۴
این قفل وا شود به کلید شکستگی
هردانه ای که نرم شد از آسیا رود
۵
بینا کسی بود که نهد پا به احتیاط
در وادیی که کوردر او بی عصا رود
۶
خواب غرور لازم ارباب دولت است
کی تیرگی ز سایه بال هما رود
۷
بیرون نرفت سرمه به شستن ز چشم یار
دود از سیاه خانه لیلی کجا رود
۸
نادان شود ز اهل بصیرت به خاکمال
کوتاه دیدگی اگر از توتیا رود
۹
بی مغز را ز جای برد گفتگوی پوچ
کاه سبک عنان ز پی کهربا رود
۱۰
هر کس هرآنچه یافته زین خاک یافته است
از آستان میکده صائب کجارود
تصاویر و صوت


نظرات