
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۵۲
۱
یک شب نمی رود که دل از جا نمی رود
آهم به سیر عالم بالا نمی رود
۲
جایی نمی روی که دل بدگمان من
تا بازگشتن تو به صد جا نمی رود
۳
آب حیات آتش افسرده، دامن است
مجنون عبث به دامن صحرا نمی رود
۴
ای اشک شوخ چشم، به رفتن شتاب چیست
یوسف چنین ز پیش زلیخا نمی رود
۵
از دل نبرد تلخی زهر فراق، وصل
زنگ از سرشت شیشه به صهبا نمی رود
۶
کی می روم به عالم هشیاری از جنون
کز کیسه ام هزار تماشا نمی رود
۷
ما را مبر به کعبه که مستان عشق را
جز پای خم به جای دگر پا نمی رود
۸
زان روی آتشین که دو عالم کباب اوست
دود از کدام خانه به بالا نمی رود
۹
صائب اگر به سایه طوبی وطن کنم
از پیش چشمم آن قد رعنا نمی رود
تصاویر و صوت



نظرات
محسن طباطبایی