صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۲۵۴

۱

حکم خرد به مردم مجنون نمی‌رود

دیوانه است هرکه به هامون نمی‌رود

۲

هرچند پیر گشت و فراموشکار شد

بیداد ما ز خاطر گردون نمی‌رود

۳

استادگی ز تیزی شمشیر عشق اوست

از زخم ما به ظاهر اگر خون نمی‌رود

۴

بی‌طاقتی مکن که بلای سیاه خط

از صد هزار تبت وارون نمی‌رود

۵

هرجا که هست نقطه دل، غم محیط اوست

مرکز ز حکم دایر بیرون نمی‌رود

۶

عنقا ز کوه قاف نخیزد به های‌هو

از سنگ کودکان غم مجنون نمی‌رود

۷

مژگان مرا ز مد نظر برد سیل اشک

از پیش چشمم آن قد موزون نمی‌رود

۸

از خود برون شدن نتوانند غافلان

پای به خواب رفته به هامون نمی‌رود

۹

در وقت خواب بیش شود پیچ و تاب مار

سودای گنج از سر قارون نمی‌رود

۱۰

صائب بساز با غم آن زلف پرشکن

کاین درد پا شکسته به افسون نمی‌رود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۷۱
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۸۵

نظرات