
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۵۵
۱
طغیان نفس بیش به وقت غنا شود
مار ضعیف بر سر گنج اژدها شود
۲
از بوی پیرهن گذرد آستین فشان
از دست هر که دامن فرصت رها شود
۳
چون تیر راست، گرد هدف می کند طواف
از بار درد قامت هر کس دو تا شود
۴
ساز سیاه، دیدن همکار سینه را
آیینه چون به آب رسد بی صفا شود
۵
از شبنم غریب اقامت مدار چشم
در گلشنی که بوی گل از گل جدا شود
۶
آن غنچه ای که بود بر او تنگ لامکان
در تنگنای چرخ چه مقدار وا شود
۷
صائب گره گشاده نمی گردد از گره
محتاج را چه عقده ز محتاج وا شود
تصاویر و صوت


نظرات