
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۶۷
۱
وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود
هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود
۲
دست نگار بسته شود هر کف زمین
هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود
۳
از مظهر جلال شود جلوه گر جمال
داغ پلنگ، چشم غزال ختن شود
۴
خاک از شکوفه جلوه شکرستان کند
هر برگ سبز طوطی شکر شکن شود
۵
آرد کف از شکوفه به لب بحر نوبهار
دامان خاک تیره پر از یاسمن شود
۶
خاک از صفای سینه چو آب برهنه رو
آیینه دار سرو وگل ونسترن شود
۷
هر برگ لاله از رخ شیرین خبر دهد
هر سنگ پاره ای جگر کوهکن شود
۸
شاخ از گل شکفته شود مشرق سهیل
سنگ از فروغ لاله عقیق یمن شود
۹
زان سان که خط وخال فزاید جمال را
حسن چمن زیاده ز زاغ وزغن شود
۱۰
غافل مشو که سنبل گلزار جنت است
صائب ز عشق، هر که پریشان سخن شود
تصاویر و صوت


نظرات