صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۲۷۹

۱

جان از وداع سبکتاز می شود

لوح مزار، شهپر پرواز می شود

۲

در کام کش زبان که زبان نفس دراز

چون شمع روزی دهن گاز می شود

۳

از صحبت خسیس حذر کن که چشم را

یک برگ کاه مانع پرواز می شود

۴

نتوان به زخم تیغ لبش را ز هم گشود

هر دل که مخزن گهر راز می شود

۵

قطع نظر ز خواب بهارست لازمش

با عندلیب هر که هم آواز می شود

۶

باشد عیار همت افتادگان بلند

شبنم به آفتاب نظرباز می شود

۷

رعناترست سرو ز اشجار میوه دار

آزاد هر که گشت سرفراز می شود

۸

افغان که در گرفتن دامان سعی من

خار شکسته چنگل شهباز می شود

۹

صائب ز آه سرد دل تنگ وا شود

گر غنچه از نسیم سحر باز می شود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۹۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۸۰

نظرات