
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۸۶
۱
از خط نگاه پردگی دیده می شود
مژگان شوخ، سبزه خوابیده می شود
۲
نتوان به پای سعی به کنه جهان رسید
در خویش هر که گشت جهان دیده می شود
۳
تا راست می کنی نفس خود، بساط عمر
چون گردباد چیده وبرچیده می شود
۴
در پله کسی که نبیند به چشم کم
سنگ سفال، گوهر سنجیده می شود
۵
چشم بدست لازم آرایش جهان
طاوس خرج مردم نادیده می شود
۶
هر کس شود ز سنگ ملامت حریربیز
چون سرمه روشنایی هر دیده می شود
۷
صائب جهان خاک مقام قرار نیست
منشین برآن بساط که برچیده می شود
تصاویر و صوت


نظرات