
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳
۱
گریهٔ مستانه میسازم شرابِ تلخ را
میکنم چون ابر مروارید آبِ تلخ را
۲
زاهدانِ طفلمشرب، اُمتِ شیرینیاند
میکنم در کار مستان این شرابِ تلخ را
۳
عاشقِ حیران چه میداند عِتاب و لطف چیست؟
میخورد چون آبِ شیرین ریگ آبِ تلخ را
۴
بادهٔ روشن علاجِ ظلمتِ غم میکند
میشکافد تیغ برق از هم سحابِ تلخ را
۵
تا کی از بیمِ اجل عمرم به تلخی بگذرد؟
میکنم شیرین به خود یک چشم خوابِ تلخ را
۶
تا به تلخیهای زهرِ چشمِ او خو کردهام
میشمارم بادهٔ شیرین، جوابِ تلخ را
۷
بس که صائب دیدهام تلخی ازین شکّرلَبان
میشمارم خندهٔ شیرین، عتابِ تلخ را
تصاویر و صوت



نظرات
محسن شفیعی