
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۰۱
۱
یک بار رو به اهل وفا می توان نمود
تعمیر کعبه دل ما می توان نمود
۲
واسوختن علاج تب عشق می کند
این درد را به داغ دوامی توان نمود
۳
تا نیم قطره در قدح آبروی هست
قطع نظر ز آب بقا می توان نمود
۴
در روزگار صبح بنا گوش آن نگار
پیشین، نماز صبح ادا می توان نمود
۵
سر پنجه تصرف اگر در نگار نیست
گل را ز رنگ وبوی جدا می توان نمود
۶
از دست وپا زدن نرود کارعشق پیش
اینجا به دست بسته شنا می توان نمود
۷
از راه کعبه با جگر تشنه آمده است
یک بوسه نذرصائب ما می توان نمود
تصاویر و صوت



نظرات