
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۰۲
۱
هر بلبلی که بوی گل از خار نشنود
در بر گریز نکهت گلزار نشنود
۲
آگه ز شیوه غلط انداز حسن نیست
از منع هر که مژده دیدار نشنود
۳
هر خسته ای که چاشنی درد یافته است
می نالد آنچنان که پرستار نشنود
۴
باریک تاچو رشته نگردد خداشناس
ذکر خفی ز حلقه زنار نشنود
۵
دارد زکام هر که ز چشم سفید خویش
بی پرده بوی پیرهن یار نشنود
۶
از خلق خویش نهفته شود عیب آدمی
کس بوی خون ز نافه تاتار نشنود
۷
آوازه سخن ز محرک شود بلند
بی زخمه نغمه هیچ کس از تار نشنود
۸
صائب ز پوست غنچه نیاید برون چوگل
تا ناله ای ز مرغ گرفتار نشنود
تصاویر و صوت

نظرات