
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۰۷
۱
شوخی که عرض حسن به اغیار می دهد
آب خضر به صورت دیوار می دهد
۲
زودا که رخ به خون جگر لاله گون کند
آن ساده دل که تربیت خار می دهد
۳
روشندلان ز خصم ندارند جان دریغ
آیینه آب سبزه زنگار می دهد
۴
از پاک طینتی است که ابر گرفته رو
رزق صدف ز گوهر شهوار می دهد
۵
بی حاصلی است حاصل دل تا بود درست
این شاخ چون شکسته شود بار می دهد
۶
موسی ز اشتیاق تجلی هلاک شد
ایزد به طور وعده دیدار می دهد
۷
صد عقده باز می کند از کار خویشتن
صائب کسی که سبحه به زنارمی دهد
تصاویر و صوت

نظرات