
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۱۰
۱
مجنون عنان به مردم عاقل نمی دهد
موج رمیده دست به ساحل نمی دهد
۲
آن دل رمیده ام که درین دشت آتشین
پیکان آبدار، مرا دل نمی دهد
۳
موجی که پشت پای به بحر گهر زده است
دامن به دست خالی ساحل نمی دهد
۴
خونم کدام روز که از شوق تیغ تو
رقصی به یاد طایر بسمل نمی دهد
۵
در خاک، اهل شوق همان در ترددند
سیلاب پشت عجز به منزل نمی دهد
۶
تا چند ناله در جگر ریش بشکنم
این خار داد آبله دل نمی دهد
۷
زین پیش اهل دل به سخن جان سپرده اند
امروز هیچ کس به سخن دل نمی دهد
۸
زنهار حلقه بر در چرخ دنی مزن
کاین سنگدل جواب به سایل نمی دهد
۹
صائب که بارها به سخن داده است جان
ز افسردگی کنون به سخن دل نمی دهد
تصاویر و صوت

نظرات