
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۵۰
۱
دل بردن ما اینهمه تدبیر ندارد
این راه سبک حاجت شبگیر ندارد
۲
در هر دو جهان کیست کز او شرم کند عشق
نقاش حیا از رخ تصویر ندارد
۳
اطوار من از دایره عقل برون است
خواب من سودازده تدبیر ندارد
۴
از وادی کونین چه کارست گذشتن
این یک دو قدم حاجت شبگیر ندارد
۵
خورشید کباب است ازان جاذبه حسن
چون سایه گرفتار تو زنجیر ندارد
۶
شیرازه نکرده است کسی برگ خزان را
مجنون تو پیوند به زنجیر ندارد
۷
تا بلبل باغ فرح آباد توان شد
صائب هوس گلشن کشمیر ندارد
تصاویر و صوت

نظرات