صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۳۵۷

۱

زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد

آیینه گوهر خطر از زنگ ندارد

۲

دل در خم آن زلف ندانم به چه روزست

در خانه تاریک گهر رنگ ندارد

۳

قد تو نهالی است که همدوش ندیده است

تمکین تو کوهی است که همسنگ ندارد

۴

نخلی که ندارد ثمری دوری ازو به

بگریز ز طفلی که به کف سنگ ندارد

۵

هر چشم زدن چشم کبود تو به رنگی است

نیلوفر چرخ این همه نیرنگ ندارد

۶

از دشمن پرخاش طلب هیچ میندیش

زان خصم حذر کن که سر جنگ ندارد

۷

در هر قدم راه خرد کعبه ودیری است

سر تا سر صحرای جنون سنگ ندارد

۸

صائب که گلاب از گل خورشید گرفته است

یک بوسه ز لعل لب او رنگ ندارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۳۳

نظرات