صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۳۵۸

۱

پروای خط آن عارض گلفام ندارد

از سادگی این صبح غم شام ندارد

۲

پاس دل خود دار که آن زلف گرهگیر

یک دانه بغیر از گره دام ندارد

۳

با دوری دلها چه کند قرب مکانی

شکر خبر از تلخی بادام ندارد

۴

شمشیر کشیدی وبه خونم ننشاندی

افسوس که آغاز تو انجام ندارد

۵

غافل مشو ای نخل امید از ثمرخویش

حرفی است که عاشق طمع خام ندارد

۶

از شرم در بسته روزی نگشاید

این قفل کلیدی به جز ابرام ندارد

۷

از نقش برون آی که آن کعبه مقصود

جز ساده دلی ، جامهء احرام ندارد

۸

از پایه خود هر که نهد پای فراتر

مستی است که پروای لب بام ندارد

۹

ما در هوس نام چه خونها که نخوردیم

آسوده عقیقی که سر نام ندارد

۱۰

در خانه دلگیر فلک چند توان بود

فریاد ، که این  خانه رَهِ بام ندارد

۱۱

از تلخی می شکوه مخمور محال است

صائب گله از تلخی دشنام ندارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۳۴

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۱/۰۳ - ۰۵:۱۴:۴۰
جز ساده دلی ، جامهء احرام ندارد