صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۳۶۲

۱

تنها نه صفا خط ز لب لعل بتان برد

کاین مور حلاوت ز شکر خند نهان برد

۲

تمکین تو از کوه گران گرد برآورد

رفتار تو آسودگی از سرو روان برد

۳

شد جوشن داودی ما لاغری از تیغ

این موج خطر کشتی ما را به کران برد

۴

محشور شود رو به قفا روز قیامت

هرکس که ز دنیا دل وچشم نگران برد

۵

در دایره چرخ ز اسباب فراغت

آسودگیی بود که مرکز ز میان برد

۶

تا شوق مرا سر به بیابان جنون داد

درد طلب آسودگی از سنگ نشان داد

۷

افتاد به زندان مه مصر از چه کنعان

از منزل اول به دوم راه توان برد

۸

ممنون پر وبال چو تیریم ز غفلت

هر چند که ما را به هدف زور کمان برد

۹

از عمر سبکسیر نشد غفلت من کم

در رهگذر سیل مرا خواب گران برد

۱۰

باریک نگردیده چو موی کمر از فکر

صائب نتوان راه به آن تنگ دهان برد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۳۶

نظرات