صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۳۷۱

۱

دل را چه خیال است به می شاد توان کرد

این غمکده ای نیست که آباد توان کرد

۲

گر دامن وحشت ادب عشق نگیرد

خون در دل بیرحمی صیاد توان کرد

۳

معذور بود هر که فراموش کند از من

وحشی تر ازانم که مرا یاد توان کرد

۴

از ناله جرس را نگشاید گره دل

دل چون تهی از درد به فریاد توان کرد

۵

هرگز نشود تیر کج از زور کمان راست

ما را چه خیال است که ارشاد توان کرد

۶

چون شعله خس نیم نفس بیش نباشد

از مستی اگر وقت خوش ایجاد توان کرد

۷

از فکر کنی خالی اگر شیشه دل را

از ذکر خدا پر ز پریزاد توان کرد

۸

فریاد که در سینه من بر سر هم غم

چندان نفتاده است که فریاد توان کرد

۹

دل نیز خنک می شود از آه سحرگاه

صائب اگر آتش خمش از باد توان کرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۴۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۶

نظرات