
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۷۴
۱
شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد
در هیچ زمین نیست قرارم چه توان کرد
۲
چون آبله در ظاهر اگر رنگ ندارم
در پرده غیب است بهارم چه توان کرد
۳
شیرازه نگیرد به خود اوراق حواسم
برهم زده زلف نگارم چه توان کرد
۴
چون گرد ز من نیست اگر پست وبلندم
خاک ره آن شاهسوارم چه توان کرد
۵
برهم نزنم دیده ز خورشید قیامت
حیرت زده جلوه یارم چه توان کرد
۶
در بیضه چه پرواز کند مرغ چمن گرد
زندانی این سبز حصارم چه توان کرد
۷
کاری به مرادم نشد از نقش موافق
امروز که برگشت قمارم چه توان کرد
۸
چون ماه درین دایره هر چند تمامم
از پهلوی خویش است مدارم چه توان کرد
۹
از مشغله مهر ومحبت که فزون باد
صائب سرکونین ندارم چه توان کرد
تصاویر و صوت

نظرات