
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۹
۱
ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشقبازی را
به طفلان واگذار این ابجد عشق مجازی را
۲
به استغنای مجنون حسن لیلی برنمی آید
که ناز نازنینان است در سر، بی نیازی را
۳
اگر داری دل پاکی درآ در حلقه مستان
که اینجا آبرویی نیست دامان نمازی را
۴
خمار درد نوشان را می ناصاف می باید
توان در خاکساری یافت ذوق خاکبازی را
۵
به چشم دور گردان جلوه دیگر کند منزل
شکوه کعبه باشد در نظر کمتر حجازی را
۶
به صد افسانه عمر ابد کوته نمی گردد
مگر از زلف او دارد شب هجران درازی را؟
۷
گل روی بتان از آه من شد آتشین صائب
ز من دارد نسیم صبح این گلشن طرازی را
تصاویر و صوت


نظرات
امین ایزدی کوشککی
nabavar
امین ایزدی کوشککی
Polestar