صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۳۹۹

۱

تا خنده ازان غنچه مستور برآمد

صبح شکر از چاک دل موربرآمد

۲

از دیدن رویت دل آیینه فروریخت

این لاله مگر از جگر طور برآمد

۳

با مرهم افسرده کافور نجوشد

داغی که به خونگرمی ناسور برآمد

۴

هر ذره که دیدیم همین زمزمه را داشت

این نغمه نه از پرده منصور برآمد

۵

آن روز که از داغ من افتاد سیاهی

خورشید ز جیب شب دیجور برآمد

۶

با خامه صائب طرف بحث مگردید

نتوان به سخن با شجر طور برآمد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۵۴

نظرات