صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۱۲

۱

در کوی خرابات گروهی که خموشند

از صافدلی چون خم سربسته به جوشند

۲

از دور نیفتند به صد شیشه لبریز

در بزم می آنها که چوپیمانه خموشند

۳

سیلاب خجل می روداز کوی خرابات

کاین قوم سراسر چو سبو خانه بدوشند

۴

در پرده اگرهست ترا خرده رازی

چون غنچه خمش باش که گلها همه گوشند

۵

منمای به اخوان زمان گوهر خود را

کاینها همه یوسف به زر قلب فروشند

۶

ما در چه شماریم که خورشید عذاران

از هاله خط ماه ترا حلقه بگوشند

۷

از باده سرجوش دماغی برسانید

تا نغمه سرایان چمن برسرجوشند

۸

از دیدن خوبان نتوان قطع نظر کرد

گر دشمن عقلند و گر رهزن هوشند

۹

از خار حسد ترکش نیشند چو ماهی

در ظاهر اگر اهل جهان چشمه نوشند

۱۰

صائب نگشایند به گفتار لب خویش

در عهد کلام تو گروهی که بهوشند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۶۰

نظرات