
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۴۱۵
۱
غفلت زدگان دیده بیدار ندانند
از مرده دلی قدر شب تار ندانند
۲
رحم است بر آن قوم که بیداری شب را
صد پرده به از دولت بیدار ندانند
۳
دارند در ایام خزان جوش بهاران
حیرت زدگانی که گل از خار ندانند
۴
جمعی که ز سر پای نمودند چو پرگار
یک نقطه درین دایره بیکار ندانند
۵
مغرور کند جوش خریدار گهر را
خوب است که خوبان ره بازار ندانند
۶
تا آینه از دست نکویان نگذارند
بیطاقتی تشنه دیدار ندانند
۷
زان خلق دلیرند به گفتار که از جهل
گفتار خود از جمله کردار ندانند
۸
صائب طمع نامه فضولی است ز خوبان
ما را به پیامی چو سزاوار ندانند
تصاویر و صوت

نظرات