صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۲۳

۱

با روی تو آیینه روشن چه نماید

بی چهره گلرنگ تو از گل چه گشاید

۲

در روز چسان جلوه کند کرم شب افروز

با چهره تابان تو چون مهر برآید

۳

شبنم نرباید ز چمن جلوه خورشید

زینسان که نگاه تودل از خلق رباید

۴

از نغمه محال است شود باز دل تنگ

از باد نفس غنچه پیکان نگشاید

۵

گر عاشق لب تشنه شود واصل دریا

چون موج محال است که زنجیر نخاید

۶

از دل سیهی برتوگران است غم و درد

در آینه تار پری دیو نماید

۷

روشن نشد از باده گلرنگ مرا دل

از آینه تردست چه زنگار زداید

۸

هر چند سزاوار ستایش بود از خلق

آن مرد تمام است که خود را نستاید

۹

قانع نکشد منت احسان ز کریمان

آب گهراز ریزش دریا نفزاید

۱۰

صائب ز فراق تو ز گفتار برآمد

در فصل خزان بلبل بیدل چه سراید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۶۵

نظرات