
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۴۳۱
۱
حسنی که به نور نظر پاک برآید
از خلوت آیینه عرقناک برآید
۲
دامن کشد از صحبت پیراهن یوسف
خاری که ز گلزار تو بیباک برآید
۳
خونین جگری را که تمنای بهارست
چون لاله نفس سوخته از خاک برآید
۴
از روی گهر پاک کند گرد یتیمی
آهی که به صدق از جگر چاک برآید
۵
از تیرگی بخت مکن شکوه که این دود
دایم ز دل شعله ادراک برآید
۶
تنهای ضعیف است کمینگاه دل گرم
این برق جهانسوز ز خاشاک برآید
۷
آن مرد تمام است ازین خلق زراندود
کز بوته سودا و سفر پاک برآید
۸
صائب چه اثر در دل معشوق نماید
آهی که ز دلهای هوسناک برآید
تصاویر و صوت


نظرات