صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۳۹

۱

لعل از جگر سنگ گر از تیشه برآید

از دل سخن از کاوش اندیشه برآید

۲

هر لحظه به رنگی ز دل اندیشه برآید

یک باده به صد رنگ ازین شیشه برآید

۳

بی عشق محال است دل سخت شود نرم

گر سنگ به این بوته رود شیشه برآید

۴

جایی که ز حیرت گره دل نگشاید

از فکر چه خیزد چه ز اندیشه برآید

۵

از دوستی تازه خطان دل نتوان کند

هر چند که ریحان سبک از ریشه برآید

۶

در سینه پر ناوک ما اشک شود خون

سیلاب نفس سوخته زین بیشه برآید

۷

در کوه غم عشق خلل راه نیابد

چون ناخن اگر از کف من تیشه برآید

۸

بیرون نرود کجروی ازطینت گردون

این دیو محال است ازین شیشه برآید

۹

هر نخل امیدی که نشاند دل خود کام

آهی شود از سینه غم پیشه برآید

۱۰

صائب چو به خاطر گذرد برق جمالش

دودم چو نیستان ز رگ وریشه برآید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۷۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۴۲

نظرات