صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۴۳

۱

از سیر چمن کی دل افگار گشاید

این عقده مگر از رخ دلدار گشاید

۲

جایی که بود چشم سخنگو طرف حرف

از بهر چه عاشق لب اظهار گشاید

۳

با ناز خریدار همان به که بسازد

حسنی که دکان بر سر بازار گشاید

۴

از حسن به تدریج توان کامروا شد

گلبن چه خیال است به یکبار گشاید

۵

از چرخ مجویید گشایش که محال است

کز نقطه گره گردش پرگار گشاید

۶

نگشود به رویم دری از آه مگر اشک

برمن دری از رخنه دیوار گشاید

۷

زینسان که گشایش ز جهان دست کشیده است

مشکل گره آبله از خار گشاید

۸

گردد صدف گوهر شهوار کنارش

دستی به دعا هر که شب تار گشاید

۹

تیغ دو دم خویش کند زخم نمایان

لب هر که نفهمیده به گفتار گشاید

۱۰

چون نیست سخن سنج درین دایره صائب

طوطی به سخن بهر چه منقار گشاید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۷۵

نظرات