
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۴۵۶
۱
خط سیه مبادا زان خال سربرآرد
عمرش تمام گردد چون مور پربرآرد
۲
در غنچگی چو لاله ما شعله طینتان را
داغ سیاه بختی دود از جگر برآرد
۳
دم را به لب گره زن کز قعر بحر غواص
از دولت خموشی عقده گهر برآرد
۴
تنها نمی پرد چشم بر دانه های خالش
وقت است خیل مژگان چون مور پربرآرد
۵
هر شاخی از بنفشه میلی است سرمه آلود
بیچاره عندلیبی کز بیضه سربرآرد
۶
سهل است اگر ز تیرش داریم چشم پیکان
از بید می تواند همت ثمر برآرد
۷
خضر بلند فطرت با آن سواد روشن
از خط جوهر تیغ مشکل که سربرآرد
۸
از زلف دل گرفتن بازیچه می شمارد
از قید هند صائب خودرا اگر برآرد
تصاویر و صوت

نظرات