صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۶۰

۱

پروای شکوه من آن سیمتن ندارد

دردش مباد هر چند درد سخن ندارد

۲

ناسازگاریی هست در خوی گلعذاران

کو یوسفی که گرگی در پیرهن ندارد

۳

هرکس فتد تهی چشم در فکر دیگران نیست

پروای تشنه جانان چاه دفن ندارد

۴

از نارسایی جودسایل برآورد دست

چاهی که می رسد دست دلو ورسن ندارد

۵

چون شمع سرگرانان در زیر پا نبینند

پای چراغ نوری در انجمن ندارد

۶

از زندگی به تنگند دایم سیاه روزان

ذوقی چراغ ماتم از زیستن ندارد

۷

ناجنس کی تواند ما را به حرف آورد

با آبگینه طوطی روی سخن ندارد

۸

عارف ز جرم مردم در پرده حجاب است

یوسف ز شرم اخوان روی وطن ندارد

۹

باشند زردرویان صائب به پرده محتاج

هر کس شهید گردد فکر کفن ندارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۲
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۸۳

نظرات