
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۴۷۵
۱
از عشق یار نوخط دل زود می گشاید
فصل بهاراز دل زنگار می زداید
۲
حسن برهنه رویان بر یک قرار باشد
هر روز خط کمالی بر حسن می فزاید
۳
از یار چارابرو سخت است دل گرفتن
کشتی ز چار موجه کمتر به ساحل آید
۴
هر کس فکند خود راافکند عالمی را
هر کس به خود برآید با عالمی برآید
۵
عشق است بی تکلف حسن است لاابالی
تا با که خوش بر آید تا از کجا نماید
۶
آیینه دار عشقند ذرات هر دو عالم
این آفتاب جانسوز تا از کجا برآید
۷
گلهای بوستانی بر هم نهند دیوان
دیوان خویش صائب در هر کجا گشاید
تصاویر و صوت

نظرات