
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۴۸۰
۱
سیاه چون دل رنگین سخن ز آه نگردد
حنا نرفته به هندوستان سیاه نگردد
۲
حدیث عشق مگو چون دل دونیم نداری
که هیچ دعوی ثابت به یک گواه نگردد
۳
بجز شکست ندارد بهار عالم امکان
گلی که باربرآن گوشه کلاه نگردد
۴
هجوم خلق نگردد حجاب وحدت یزدان
علم نهفته ز بسیاری سپاه نگردد
۵
فتادگی است پروبال رهروان طریقت
به هیچ جانرسدهرکه خاک راه نگردد
۶
مکش چو شمع برون از نیام تیغ زبان را
که نقد زندگیت خرج اشک وآه نگردد
۷
که سربرآورد از خجلت گناه قیامت
سحاب رحمت اگر پرده گناه نگردد
۸
کند کناره شریفی کز اختلال خسیسان
چوکهربا سبک از جذب برگ کاه نگردد
۹
چنین که بسته به خشکی سپهر کشتی احسان
شرابخانه محال است خانقاه نگردد
۱۰
نسیم می شود از فیض نوبهار معنبر
نمی شود ز خط آن چشم خوش نگاه نگردد
۱۱
مپوش چهره روشن ز چشم صائب حیران
که نورمهرکم از اقتباس ماه نگردد
تصاویر و صوت

نظرات