صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۸۳

۱

ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد

که تخم سوخته حاجت به نوبهار ندارد

۲

توان ز بیخودی ایمن شد از حوادث دوران

خطر سفینه ز دریای بیکنار ندارد

۳

ز بس گزیده شد از روی تلخ مردم عالم

ز زنگ آینه من به دل غبار ندارد

۴

جنان بساط جهان شد تهی زسوخته جانان

که هیچ سنگ به دل خرده شرار ندارد

۵

کسی که بیخبر از بحروحدت است که داند

که در کشاکش خود موج اختیار ندارد

۶

رگی ز تندی خو لازم است سیم بران را

که زودچیده شودهرگلی که خار ندارد

۷

اسیر عشق نیندیشداز زبان ملامت

که کبک مست غم از تیغ کوهسار ندارد

۸

تو از سیاه دلی روی خود ز خلق نتابی

که پشت آینه وحشت ز زنگ بار ندارد

۹

همیشه حلقه ذکر خفی است مهر دهانش

لبی که شکوه ز اوضاع روزگار ندارد

۱۰

به دوش و دامن مریم مسیح بارنگردد

صدف گرانیی ای از در شاهوار ندارد

۱۱

حذر نمی کند از درد و داغ سینه صائب

زمین سوخته پروایی از شرار ندارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۹۴

نظرات

user_image
سفید
۱۴۰۱/۱۰/۲۶ - ۱۳:۲۱:۵۹
  حذر نمی‌کند از درد و داغ سینه صائب زمینِ سوخته پروایی از شرار ندارد...