صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۴۹

۱

رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را

که عشاق از خدا خواهند تقریب جدایی را

۲

مرا سرگشته دارد چشم بی پروا نگاه او

نگردد هیچ کس یارب هدف تیر هوایی را!

۳

تویی کز آشنایان گرد بر می آوری، ورنه

رعایت می کند دریا حقوق آشنایی را

۴

زمین ساده لوحان زود رنگ همنشین گیرد

که دارد گل ز شبنم یاد رسم بی وفایی را

۵

خزان بی مروت کرد بیدادی درین گلشن

که برگ عیش می دانند مردم بینوایی را

۶

بپوش از خودنمایی چشم اگر آسودگی خواهی

که زیر پاست آتش های عالم خودنمایی را

۷

ز حرف عشق رسوای جهان شد زاهد خودبین

به از ده پرده داری نیست عقل روستایی را

۸

شود چون شانه هر مو بر تنش انگشت زنهاری

اسیر زلف او در خواب اگر بیند رهایی را

۹

ندامت می رسد صائب به فریاد خطاکاران

که خون در ناف گردد مشک آهوی ختایی را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۱۷
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۲۴۶

نظرات