
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۴۹۸
۱
دولت روشندلی زوال ندارد
آب گهر بیم خشکسال ندارد
۲
سوخته را هیچ کس دوبار نسوزد
اختر اهل سخن وبال ندارد
۳
نیست کم از وصل گل ندیدن گلچین
بلبل ما از قفس ملال ندارد
۴
خاک نشینی کمال صافدلان است
آب لباسی به از سفال ندارد
۵
ابر بهاران چرا خموش نشسته است
گر صدف ما لب سؤال ندارد
۶
هر که دل خویش را چو عود نسوزد
ذوق پریخوانی خیال ندارد
۷
از دل منعم مجو نسیم گشایش
خانه تن پروران شمال ندارد
۸
صائب اگر چشم موشکاف ترا هست
جامه اطلس قماش شال ندارد
تصاویر و صوت


نظرات