صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۵۰۶

۱

سری راکه سودا ز سامان برآرد

به یوسف سراز یک گریبان برآرد

۲

شود دولت یوسف آن روز صافی

که صد چله در کنج زندان برآرد

۳

به زندان تن جان مخلد نماند

که یوسف سراز چاه کنعان برآرد

۴

ازین میوه داران نشد سنگ روزی

مگر سرودستی به احسان برآرد

۵

ز پیری جوانتر شود آرزوها

به صد سالگی حرص دندان برآرد

۶

کسی را که درد طلب خضر ره شد

ز سنگ سیه آب حیوان برآرد

۷

بود پخته نانش چو خورشید تابان

تنوری که از خویش طوفان برآرد

۸

سپندی است در بزم آتش عذاران

ز آتش خلیلی که ریحان برآرد

۹

به آسانی آرد برون بیژن از چه

کسی کز تنور فلک نان برآرد

۱۰

چو برگ خزان بلبل از شاخ ریزد

کجا صائب از سینه افغان برآرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۰۶

نظرات