
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۲۹
۱
از بیم خط آن لب شد باریک وچنین باشد
آن را که چنین زهری در زیر نگین باشد
۲
در خانه زین هر کس شمشاد ترا بیند
داند که رعونت را معراج همین باشد
۳
آن خال معنبر نیست محتاج به کنج لب
دزدی که جگردارست فارغ ز کمین باشد
۴
از در ثمین گردید پهلوی صدف لاغر
با هر که شود جانان همخانه چنین باشد
۵
سر رشته یکتایی در ترک خودی بسته است
شیرازه این اوراق از چین جبین باشد
۶
عیسی ز سبکروحی بر چرخ کند جولان
قارون ز گرانجانی در زیر زمین باشد
۷
هر جا دل هر کس هست آنجاست مقام او
در روی زمین عارف برعرش برین باشد
۸
هرگز نشود سر سبز در کان نمک ریحان
مشکل که بر آرد خط لب چون نمکین باشد
۹
از ناله مجنون شد پرشور بیابانها
گفتار جگر ریشان صائب نمکین باشد
تصاویر و صوت

نظرات