صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۵۴۱

۱

آتش لعل از رخت در عرق شرم مرد

سیب زنخدان تو دست ز خورشید برد

۲

نقش شب وروز ما با مه وخور بدنشست

یک ره ازین کعبتین خنده نزد نقش برد

۳

گرچه سرم رفته است صرفه همان با من است

تیغ کشید آفتاب قطره شبنم سترد

۴

قدرشناسان وقت جان به صبوحی دهند

بر سر پیمانه ای صبح نفس را سپرد

۵

از ستم روزگار صائب آسوده باش

هر کس نیشی که داشت در جگر ما فشرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۲۵

نظرات