
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۴۳
۱
خال او یک نظر از دیده ما دور نباشد
دانه سوخته اینجاست که بی مور نباشد
۲
زند آتش به جهان بلبل آتش نفس من
اگرم چون قفس از شجر طور نباشد
۳
دو نگاهت ز پریشان نظری نیست به یک کس
چون زید عاشق بیچاره اگر کور نباشد
۴
سخن حق نکند گوش کس امروز وگرنه
هیچ کس نیست که در پله منصور نباشد
۵
هر گه از فیض هوا قد بکشد سبزهٔ مینا
پنبهٔ شیشهٔ گل ابر شود دور نباشد
۶
خون دل نغز شرابی است اگر کام نسوزد
خوش کبابی است کباب دل اگر شور نباشد
۷
دم به دم تشنه دیدار کند ساده رخان را
آب آیینه عجب دارم اگر شور نباشد
۸
چه رسایی است که با طبع تو آمیخته صائب
مصرعی نیست ز دیوان تو مشهور نباشد
تصاویر و صوت

نظرات