
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۴۴
۱
مورنه ای پیش قند تنگ میان را ببند
خاک قناعت بمال بر لب وشکر بخند
۲
بر سر دست دعاست روی به هر جا کند
ابر که بر خار و خس سایه رحمت فکند
۳
سلسله پردازشو رو به بیابان گذار
چند سراسر توان رفت درین کوچه بند
۴
نغمه اول که ریخت غنچه منقار من
بر نفس گرم من سوخت زر گل سپند
۵
صحبت ارباب حال جای شروشورنیست
سرمه به آواز خود می دهد اینجا سپند
تصاویر و صوت

نظرات