
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۴۷
۱
ای زیاد لعل میگون تو کام جان لذیذ
در فراقت در دل شبهای تار افغان لذیذ
۲
گرچه در شیرینی و لذت مثل آمد نبات
حاش لله کان بود همچون لب جانان لذیذ
۳
از در و دیوار جانان حسن می ریزد مدام
زان زلیخا را بود نظاره زندان لذیذ
۴
بردن نام خدنگت کام جان شیرین کند
تیر مژگان ترااز بس بود پیکان لذیذ
۵
گرچه آب تیغ او باشد گوارادر مذاق
لیک صائب راست آب خنجر مژگان لذیذ
تصاویر و صوت

نظرات