
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۷
۱
رموز سرگذشت عاشقان گر دیدنی دارد
خدا را سرسری مگذر ز اوراق خزان ما
۲
اگر در ملک صورت نیست ما را گوشه ای صائب
سواد اعظم معنی است ملک بیکران ما
۳
ندارد زآفتاب تربیت طالع بیان ما
به سیلی رنگ گرداند ثمر در بوستان ما
۴
ندیدیم از سخن فهمان عالم گوشه چشمی
اگر چه سرمه شد از فکر مغز استخوان ما
۵
اگر لیلی، اگر مجنون ز ما دارند تلقین را
به حسن و عشق حق تربیت دارد بیان ما
۶
کلام ما خلایق را به راه راست می آرد
کجی از تیر بیرون می برد زور کمان ما
۷
عزیز قدردانی نیست در مصر سخن سنجی
ندارد ورنه جنسی غیر یوسف کاروان ما
۸
گل خود می شمارد خنده صبح قیامت را
چراغی کز دل بیدار دارد دودمان ما
تصاویر و صوت


نظرات
محسن شفیعی