
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۸۱
۱
از فروغ لاله آتش زیر پاداردبهار
چون گل رعنا خزان رادر قفا دارد بهار
۲
باکمال آشنایی می رمد بیگانه وار
گوییا بویی ازان نا آشنادارد بهار
۳
گوش گل از شبنم غفلت گران گردیده است
ورنه در هر پرده ای چندین نوادارد بهار
۴
گرچه گوهر می فشاند در کنار خار و خس
جبهه ای دایم تر از شرم سخا دارد بهار
۵
سبحه دور افکن درین موسم، که سنگ تفرقه است
جام پیش آور که چشم رونمادارد بهار
۶
خاکیان را از شکر خواب عدم بیدار کرد
سرخط جان بخشی از صبح جزا دارد بهار
۷
درد و صاف عالم امکان به هم آمیخته است
آبها نا صاف باشد تاصفا دارد بهار
تصاویر و صوت


نظرات