
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۰۷
۱
یارنو خط زنگ از دل می زداید بیشتر
برگ عیش از نوبهاران می فزاید بیشتر
۲
مستی چشمش یکی صدگشت دردوران خط
دربهاران آب ازسر چشمه زاید بیشتر
۳
درلباس لطف، دل را قهر افزون می گزد
تلخی بادام در شکر نماید بیشتر
۴
لب گشودن رخنه در ناموس همت کردن است
ازکریمان بی طلب حاجت برآیدبیشتر
۵
زخم خصم ناتوان است از قوی جانکاهتر
نیشتر از تیغ خون رامی گشاید بیشتر
۶
آرزو را صبح بیداری بود موی سفید
حرص درایام پیری می فزایدبیشتر
۷
گرچه لبهای شکر گفتار می چسبد به دل
دل ز من چشم سخنگو می رباید بیشتر
۸
قسمت تن پروران از تنگدستی کاهش است
آسیا بی دانه چون گردید ساید بیشتر
۹
می کند صائب زبان عیبجویان را دراز
کوته اندیشی که خود را می ستاید بیشتر
تصاویر و صوت

نظرات