
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۱۷
۱
خامشی سازد من بیتاب را دیوانه تر
می کند بند گران سیلاب را دیوانه تر
۲
بیش شد از بستن لب بیقراریهای دل
بخیه سازدزخم پرخوناب رادیوانه تر
۳
در فلاخن می شود بال وپر پرواز،سنگ
صبر می سازد دل بیتاب را دیوانه تر
۴
اشک را در سینه روشندلان آرام نیست
می کند آیینه این سیماب را دیوانه تر
۵
قلقل مینا به دور انداخت جام باده را
شور دریا می کند گرداب را دیوانه تر
۶
جلوه هم چشم، سیلاب بنای طاقت است
طاق ابرو می کند محراب را دیوانه تر
۷
شد فزون از پند ناصح بیقراریهای من
می کند افسانه اینجا خواب را دیوانه تر
۸
می کند از روشنی آیینه دلهای پاک
پرتو خورشید عالمتاب را دیوانه تر
۹
بالب خشک صدف تردستی نیسان کند
تشنگان گوهر سیراب رادیوانه تر
۱۰
نوبهار خط مشکین هر قدر گردد کهن
می کند صائب من بیتاب را دیوانه تر
تصاویر و صوت


نظرات