صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۶۳۹

۱

آنکه می آید زطفلی از دهانش بوی شیر

می گدازد عاشقان را چون شکر در جوی شیر

۲

صحبت سیمین تنان شیرین لبان را آتش ا ست

کاهش شکر بود از چربی پهلوی شیر

۳

می کند بی دست وپایی نعمت فردوس نقد

روزی اطفال اینجامی رسد از جوی شیر

۴

سخت طفلانه است سنجیدن به مردان جهان

کوهکن راکز دهان تیشه آیدبوی شیر

۵

سخت رویان رابه خلق خوش توان مغلوب کرد

قند را درهم شکست از چرب نرمی خوی شیر

۶

پاک طینت عیب خود را بر زبان می آورد

موی را پنهان نیارد کرد هرگز روی شیر

۷

نیست در مصر قناعت تشنه چشمی حرص را

خشک می آید برون اینجا شکر از جوی شیر

۸

وقت حاجت راه روزی خود هویدامی شود

طفل بی مادر کند زانگشت جست و جوی شیر

۹

وعده های خشک بی ریزش نمی آید بکار

طفل را نتوان خمش کردن به گفت و گوی شیر

۱۰

در حریم صبح صائب پاک کن دل از خودی

کز غباری از صفا بیمایه گردد روی شیر

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۸

نظرات