
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۴۷
۱
شود از پرده پوشی سوز اهل حال رسواتر
که تب را می نماید پرده تبخال رسواتر
۲
خود آرایی کند بی پرده عیب روسیاهان را
که گردد پای طاوس ازنگار بال رسواتر
۳
نگردد پرده عیب خسیسان دولت دنیا
سیه رو را کند آیینه اقبال رسواتر
۴
درین میخانه با ته جرعه قسمت قناعت کن
که گردد تنگ ظرف از جام مالامال رسواتر
۵
ازان با صوفیان صافدل زاهد نیامیزد
که از آیینه گردد زشتی تمثال رسواتر
۶
مزن پر دست وپا گرعیب خود پوشیده می خواهی
که می گردد ز ایماواشارت لال رسواتر
۷
به زینت نیست ممکن زشتی رخسار کم گردد
که ساق بی صفا رامی کند خلخال رسواتر
۸
نداری چون ز معنی بهره ای باری مکن دعوی
که در پرواز گردد مرغ کوته بال رسواتر
۹
نیاید پرده پوشی از لباس عاریت صائب
که نا درویش را سازد قبای شال رسواتر
تصاویر و صوت

نظرات