
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۵
۱
مدار از منزلآرایان طمع معماری دلها
که وسعت رفت از دست و دل مردم به منزلها
۲
سیه شد بس که عالم از چراغ مردهدلها
نمیبینند پیش پای خود را شمع محفلها
۳
دل بیدار میباید درین وادی، توجه کن
که من با پای خوابآلود کردم قطع منزلها
۴
نصیب دور گردان گوهر سیراب چون گردد؟
ازآن دریا که با این قرب، لبخشکند ساحلها
۵
بنای کعبه و بیت الصنم کردند بیکاران
گل و خشتی که بر جا مانده بود از کعبه دلها
۶
زبان بستم، گشاد دل ز صد جانب درون آمد
نظر پوشیدم، از پیش نظر برخاست حایلها
۷
به نومیدی مده تن گرچه در کام نهنگ افتی
که دارد در دل گرداب، بحر عشق ساحلها
۸
نمیبود این قدر خواب غرور دلبران سنگین
اگر میداشت آوازی شکست شیشه دلها
۹
به لیلی متهم دارند مجنون را، ازین غافل
که دارد گفتگوی مردم دیوانه محملها
۱۰
هزاران عقده چون انگور در دل داشتم صائب
به یک پیمانه میکرد ساقی حل مشکلها
تصاویر و صوت


نظرات